سلام
حس مالکیت
اولین حسی بود که نمود بیرونی داشت در دختر ما!
فرهنگ لغت حنانه خانوم به ترتیب اولین کلماتی که میگفت اینا بود:
عَم: کلا به هر چیز خوردنی اطلاق می شود
بابا: بدون شرح :))
نه: اوایل در جواب هر سوالی مطرح میشد اما کم کم جایگاه اصلی خود مبنی بر نفی را پیدا کرد.
مَننننههههه: (با تشدید نون) معادل با Its mine
بدههههههه: معادل با Give me
ماما: مادر!
سرتکون دادن: به معنی تایید و بله!
نوخام: این کلمه که با لبهای کاملا غنچه ادا می شود معادل است با I dont want
بیشترین کلمه ای که توسط حنانه خانوم ما این روزا استفاده میشه اینه: "منننههه"!
این رو اینقدر غلیظ و پشت سر هم تکرار میکنه که گاهی وحشتناک میره رو اعصاب!
اوایل صرفا برای نیازش به یه چیز یا اسباب بازی میگفت. اما الان بسیار بیشتر و حتی نسبت به همه چیز!
این نکته برام جالب بود که احساس مالکیت اولین حسی بود که بعد از احساس به نیازهای اساسی مثل غذا خوردن و محبت دیدن در رفتار دخترم بروز پیدا کرده و بسیار هم قوی هست.
وقتی هم که بهش میگم مثلا موبایل بابا مال شما نیس و مال باباس خودشو لوس میکنه و میگه نه! منننهههه!
البته اینطوری هم نیس که هر چیزی بخواد رو بهش بدیم. گاهی هم جلوش وایمیسیم که بدونه هرچی خواست قرار نیس بهش برسه! حتی با گریه و این جنگولک بازیا!
+
جالبیش اینجاس که این منننههه رو هم برای اشیاء استفاده میکنه هم من!
تازگیا دو دقیقه خانومم کنارم بشینه مثه آژانا بدو بدو میاد و منو بغل میکنه و چش تو چش مامانش میگه منننننههههههه!
بعدم میره هولش میده میگه پاشو از کنار بابای من! خخخخخخخ!!!
ینی تا حالا تو عمرم اینقده رقابت نبوده بخاطرم!
حتی زمان مجردی! :)
++
کاش میتونستم بهش بفهمونم باباجان!
تو این دنیا هیچ چیز مننننهههه نیس!!!
همه اش اونننهههه!
هوووووو...